در عصر ارتباط ماهواره


در خانه ات هستی هستی و می بینی :

در ژرف اقیانوس آرام

نسل فلان ماهی ، - هزاران سال پیش از ما

نابود گردیده ست .

***

در خانه ات هستی و می خوانی :

نور فلان سیاره ، صد ها سال نوری

-تا بگذرد از کهکشان ما

پهنای این هفت آسمان را در نوردیده ست !

***

در خانه ات هستی و از این گونه بسیار

هر روز می بینی و می خوانی و می دانی .

اما ، نمیدانی

اینک سه روز است

همسایه ات تنهای تنها ، در اتاقش

از این جهان بی ترحم ، چشم پوشیده ست !

همسایه بیمار

همسایه تنها

داروی قلبش را در استکان هم ریخته ،

نزدیک لب آورده ،

آه ، اما ننوشیده ست !

آشفتگی هایی گواهی می دهد :

تا با خبر سازد شما را یا شمایان را

بسیار کوشیده ست .

***

همسایه ای می گفت :

-          البته با افسوس

-          (( من ، سایه اش را گاه میدیدم

          از پشت شیشه

           مثل اینکه مشت بر دیوار می زد !))

 

و آن دیگری ،

-          ((افسرده می افزود :

         از پشت در ،

                  بی شک ،

                 تنهایی اش را زار می زد ! ))

((فریدون مشیری ))




*******************


 مزیت دختر بودن



هیچ وقت مجبور نیستی به تعدادموهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.
به سادگی اب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست(

هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زری خانم یا مدل موهای اقدس خانم رو بفهمه.

خوب می تونی نقش بازی کنی. _انقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می رسی.

بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی گزه.

تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!

در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.

می تونی هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینی و باز گریه کنی.


و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی کشی.

بهشتم که زیر پای امثال شماست.
بیشتر از اقایون عمر می کنی(از لحاظ علمی ثابت شده     .(

فقط تویی که می دونی بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.

از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.

هیچ کی نمی دونه دقیقا تو فکرت چی می گذره؟ خود فروید، پدر روانشناسی جهان گفته:بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می خواهد؟


_
چند تا از جنگ های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس  تو بوده.

این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه!.

با اینکه ممکنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشی ولی یادت بمونه که زنی، سال ها پیش با هوش و ذکاوتش یکی از مردان قدرتمند دنیا رو شکست داد(شکست شرم اور فیلیپ، پادشاه اسپانیا از الیزابت، ملکه انگلستان 1533_1603 (

نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.

یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن افرید.(خانم فاطمه زهرا)

با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکواندو و از این جور چیزا بری...به یه چنگ و گیس کشی بسنده می کنی.


می تونی در سکوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزنی اگرچه شاید هیچ کدوم از اقایون معنیشو متوجه نشن.

سال ها پیش دختری 18 ساله فرماندهی ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاریخ جهان ماندگار کرد(ژاندارک.)

درهای کعبه تنها به روی یک زن باز شد.


سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شکل زنه

واقعا تا حالا هیچ مردی تا حالا شبا به اسمون نگاه کرده

_هزار جور مدل خنده ،داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می دی..

توانایی صوتیت بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟(

خیانت عشقی نمی تونی بکنی(علم روانشناسی به این نتیجه رسیده که زن ها هرگز نمی تونن دو مرد رو همزمان و به یک شکل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا.)
شاید از طرز کار کامپیوتر یا تکنیک های فوتبال سر در نیاری ولی اگه یه هفته طرف اشپزخونه نری اقایون حتما یه بلایی سرشون می یاد.(توضیح اینکه در چنین مواردی دو حالت وجود داره:1_اقایون خسیس از گشنگی می میرن 2_دست و دلبازاش که غذای حاضری خریدن واسشون خیالی نیست یا ورشکست می شن یا مسموم.)


مجبور نیستی واسه اینکه یه نفر به خواهرت چپ نگاه کرده ،خون و خونریزی راه بندازی.نه اینکه رگ غیرت نداشته باشیا !

بلدی چه طوری بدون اینکه زور بازویی لازم داشته باشی روی بقیه رو کم کنی.(با زبونت)

اگه زشت باشی(که خیلی کم چنین چیزی پیش می یاد)می تونی خودت رو با ارایش خوشگل کنی.اگه قدت کوتاهه می تونی کفش پاشنه دار بپوشی. اگه موهات کم پشته مسئله ای نیست چون روسری داری.


در دنیا هرگز به اندازه ای که در حق تو اجحاف شده در حق موجود دیگه ای نشده با این حال امروزه زن ها رو در هر عرصه ای می بینیم:سیاست، اقتصاد، علم و حتی ورزش!.

و غم انگیزترین مزیت اینه که روزی مادر می شی و به موجودی زندگی می بخشی.

چراغ هر خونه ای یک زنه
.

 


جست و جو


در پشت چار چرخهً فرسوده ای ، کسی

خطی نوشته بود:

    ((من گشته ام نبود !

         تو دیگر نگرد ،

                         نیست !))

***

این آیهً ملال

در من هزار مرتبه تکرار گشت

چشمم برای این همه سرگشتگش گریست

 

چون دوست در برابر خود مینشاندمش:

-          در جست و جوی آب حیاتی ؟

در بیکراناین ظلمات ایا؟

در ارزوی رحم؟ عدالت؟

دنبال عشق؟

           دوست ؟ . . .

 

ما نیز گشته ایم

(( و آن شیخ با چراغ همی گشت ...))

آیا تو نیز،- چون او (( انسانیت آرزوست؟))

***

   گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان :

ما را تمام لذت هستی به جست و جوست .

پویندگی تمام معنای زندگی ست .

هرگز

     ((نگرد ! نیست))

                  سزاوار مرد نیست ...

 (( فریدون مشیری ))

 

 

  دو دوست ...


دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت.

امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد»آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنندناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد. اما او بر روی سنگ نوشت:« امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:« چرا وقتی سیلی ات زدم ،بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتی دوستی تو را ناراحت می کند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی می کند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند

     

======================


 

داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید الووو.. ، فقط فوت کرد ! گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت کن . دوتا فوت کرد . گفتم اگه زشتی یه فوت کن اگه خوشگلی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد . گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد . گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت کن اگه میتونی بیای دوتا فوت کن دوباره دوتا فوت کرد . با خوشحالی گوشی رو قطع کردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم فکرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟ اگه نمیای یه فوت کن اگه میای دوتا فوت کن.


======================



اینگونه نگاه کنیم...

 



مرد را به عقلش نه به ثروتش
.

زن را به وفایش نه به جمالش
.

دوست را به محبتش نه به کلامش
.

عاشق را به صبرش نه به ادعایش
.

مال را به برکتش نه به مقدارش
.

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
.

اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش
.

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
.

درس را به استادش نه به سختیش
.

دانشمند را به علمش نه به مدرکش
.

مدیر را به عمل کردش نه به جایگاهش
.

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
.

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
.

دل را به پاکیش نه به صاحبش
.

جسم را به سلامتش نه به لاغریش
.

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

.
.
.


در انتشار آنچه خوبیست و ردی از عشق در آن هست

آخرین نفر نباشیم!

 



======================



زنی با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواربار به او بدهد. به نرمی گفت که شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه اش بی غذا مانده اند.مغازه دار با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت : آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پولتان را می آورم مغازه دار گفت : نسیه نمی دهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفتگوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت : ببین خانم چه می خواهد خرید این خانم با من. خواربار فروش با اکراه گفت : لازم نیست خودم میدهم. فهرست خریدت کو؟ زن گفت : اینجاست.مغازه دار از روی تمسخر گفت : فهرست را بگذار روی ترازو به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر. زن لحظه ای مکث کرد و با خجالت از کیفش تکه کاغذی در آورد وچیزی رویش نوشت و آن راروی کفه ی ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند که کفه ترازو پایین رفت.خواربار فروش باورش نشد.مشتری از سر رضایت خندید و مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ترازو کرد کفه ترازو برابر نشد آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند. در این وقت خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیند که روی آن چه نوشته شده است. روی کاغذ ، فهرست خرید نبود دعای زن بود که نوشته بود : ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری خودت آن را برآورده کن. مغازه دار با بهت جنس ها را به زن داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد. زن خداحافظی کرد و رفت و با خود می اندیشید که فقط اوست که می داند وزن دعای پاک و خالص چقدر است.

 


======================



کلینیک خدا


 


به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم

 

 خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

 زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

 آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود

 و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

  به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

 بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم

 هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند

 

رنگین کمانی به ازای هر طوفان

لبخندی به ازای هر اشک

دوستی فداکار به ازای هر مشکل

نغمه ای شیرین به ازای هر آه

و اجابتی نزدیک برای هر دعا 

 

جمله نهاییعیب کار اینجاست که من  '' آنچه هستم ''  را  با   '' آنچه باید باشم اشتباه میکنم خیال  میکنم انچه باید باشم هستم در صورتی که انچه هستم نباید باشم.

 


(( زنده یاد احمد شاملو ))